آبشار آتش!

ممکن است در ابتدا با دیدن تصاویر تصور کنید که گدازه در حال سقوط از آتش‌فشان است، اما این تصاویر در حقیقت نشان‌دهنده «آبشار آتش»، یکی از نادرترین پدیده‌های جهان است.


مایع نارنجی رنگ مشخص در تصاویر که به دلیل حقه نور به وجود آمده در حقیقت آبشار 610 متری هورس تیل در پارک ملی یوسی‌میتی در کالیفرنیای شمالی است.

فقط چند روز در سال و معمولا در ماه فوریه است که زمینه برای برخورد اشعه‌های خورشید به آبشار فراهم شده و به آن درخششی جادویی می‌بخشد.
پارک طبیعی یوسیمیتی که بیش از 3000 کیلومتر وسعت دارد سالیانه بیش از 3.5 میلیون نفر بازدید کننده دارد که اکثرا به دلیل وجود این آبشار به این منطقه می‌آیند.

در زمان شروع غروب خورشید، با کشیده شدن سایه‌ها و برخود اشعه‌های خورشید به بالای صخره‌ها، یک دگرگونی معجزه‌آسا صورت می‌گیرد. در این زمان آبشار رنگ آتش به خود می‌گیرد.

آبشار هورس‌تیل فالز در رشته‌کوه سیرانوادا در کالیفرنیا در غرب دریاچه تاهوئه در منطقه حفاظت شده Desolation Wilderness در ایالت ال‌دورادو واقه است.

جالب اینجاست که این آبشار در دهه 1870 یک آبشار آتش واقعی بوده چرا که یک هتلدار برای بازدیدکنندگان دست به یک نمایش شبانه زده و با گذاشتن ذغال نیم سوز در یخچال کلیف آبشاری از آتش و جرقه می‌ساخته است.

ادامه مطلب ...

تو کدام گوری بودی؟

مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت: 

- اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی.
مرد ایستاد و در همان لحظه آجری از بالا افتاد جلوی پاش. مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دوروبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید. بهر حال نجات پیدا کرده بود. به راهش ادامه داد. به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشه باز همان صدا گفت: 

- ایست
مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعت عجیبی از جلویش رد شد. بازم نجات پیدا کرد. مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد من فرشته نگهبان تو هستم. مرد فکری کرد و گفت:
بقیشو تو ادامه مطلب بخونید:

ادامه مطلب ...

طنز فمینیستی!

روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشونو) بفهمن.


سردبیر میگه: آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟

مرد روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه: بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم. اونجا برای اسب سواری، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود. ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.

سر راهمون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت. همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته" بعد از چند دقیقه دوباره همون اتفاق افتاد. این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت : " این بار دومته "‌و بعد سوار اسب شد و راه افتادیم.

وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت؛ همسرم خیلی با آرامش تفنگشو از کیف در آورد و با آرامش شلیک کرد و اون اسب رو کشت. سر همسرم داد کشیدم و گفتم : " چیکار کردی روانی؟دیوونه شدی؟ حیوون بیچاره رو چرا کشتی؟"

همسرم با آرامش یه نگاهی به من کرد و گفت: " این بار اولته"!

بد نیست بدانیم که...

 

بچه ها واسه شروع بد نیست یه چند تا تساوی رو  

ببینیم  ....شاید خنده ای بر لبهای شما بیاویزد!

دوران قبل از دانشگاه = حسرت 

 
قبول شدن در دانشگاه = صعود  


کنکور = گذرگاه کاماندارا
 

دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
 

خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13 

بقیه توی ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

سلام بر همه

سلام به همه گوگولی هایی که  ... 

در داخل و خارج از دانشکده به سر میبرند!